جدول جو
جدول جو

معنی پس ران - جستجوی لغت در جدول جو

پس ران
(اَ عا)
حادّ. رانندۀ شتر
لغت نامه دهخدا
پس ران
(پَ)
جانب پسین ران. گوشت پسین ران
لغت نامه دهخدا
پس ران
((پَ))
پس راننده، راننده شتر، حاد
تصویری از پس ران
تصویر پس ران
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
مقابل پیش روی، حرکت به عقب، پیروی، متابعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس کردن
تصویر پس کردن
کنار زدن، یک سو کردن کسی یا چیزی از جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس زدن
تصویر پس زدن
عقب زدن، دور کردن چیزی از روی چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مگس ران
تصویر مگس ران
آلتی که با آن مگس ها را دور می کردند، برای مثال حورفشی را چو مور زیر لگد کشته ای / پس پر طاووس را کرده مگس ران او (خاقانی - ۳۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوس ران
تصویر هوس ران
آنکه به هوا وهوس و میل نفس رفتار کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس رفتن
تصویر پس رفتن
به عقب بازگشتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
بعقب راندن. عقب زدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس رفتن
تصویر پس رفتن
عقب رفتن، عقب رفتن مقابل پیش آمدن، تنزل مقابل پیش رفتن پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس بال
تصویر پس بال
پرهایی که پس از شهپر روییده است خافیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس بردن
تصویر پس بردن
بعقب بردن، باز گردانیدن رجعت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
داخل و اندرون سرای پشت خانه، بنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند مقابل پیشخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
پیروی اتباع تبعیت متابعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مگس ران
تصویر مگس ران
آلتی که بوسیله آن مگس را دور کنند: (حورفشی را چو مور زیر لگد کشته ای پس پر طاوس را کرده مگس ران او) (خاقانی سج. 362)
فرهنگ لغت هوشیار
عقب زدن دور کردن، جا گذاشتن بدنبال گذاردن: همشاگردیهایش را پس زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس شام
تصویر پس شام
چیزی که روزه گیران پیش از بامداد خورند طعام سحری سحور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کردن
تصویر پس کردن
پیمودن، طی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گردن
تصویر پس گردن
پشت گردن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به هوی و هوس و امیال نفسانی خود رفتار کند، شهوت پرست، خوشگذران
فرهنگ لغت هوشیار
آبرگ ها: دورگ درپشت که از آنها آب (منی) به نره آید دورگ دربینی که از آن ها آب آید دورگ در چشم که از آن ها اشک آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمران
تصویر اسمران
آب و گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس راندن
تصویر پس راندن
بعقب راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس زانو
تصویر پس زانو
پشت زانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس شام
تصویر پس شام
سحری، غذای سحر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
عودت دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رگ ران
تصویر رگ ران
اباض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هوس ران
تصویر هوس ران
Lecherous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هوس ران
تصویر هوس ران
lascivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هوس ران
تصویر هوس ران
lujurioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هوس ران
تصویر هوس ران
lubieżny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هوس ران
تصویر هوس ران
похотливый
دیکشنری فارسی به روسی